آخر هفته ها از هیولای توی کمد یا موجودات عجیب با چشمای رنگی زیر تخت، ترسناکترن.آخر هفتهها منو یاد اون صحنه های آروم توی فیلم ها میندازه، وقتی سرباز نجات یافته از جنگ بین جسد همرزمهاش راه میره.همه جا رو مه گرفته و تو ندیده میتونی ترکیبی از غم از دست دادن و شادی زنده موندن رو تو چهره ی سرباز ببینی. یه موسیقی عجیب هم معمولا تو این صحنه ها پخش میشه که آدم تا سالها یادش میمونه.من آخر هفته ها اون سربازیم که بین جسد لحظه های از دست رفته راه میره. خوشحاله که باز زنده مونده. غمگینه از اینکه دیگه اون لحظه ها بر نمیگرده.اون سرباز هیچ وقت اون آدم سابق به خونه برنمیگرده. هیچ چیز مثل اول نمیشه. یه هفتهی جدید شروع میشه. یه عالمه لحظه ی بکر، اتفاقاتی که باید بهشون برسی تا بیافتن.پنجشنبه ها و جمعه ها، از رفتن چهارشنبه و اومدن شنبه میترسم!چهارشنبه و شنبه از سکوت عمیق من ترسناکترن!
#ح_جیمی خستگی...ادامه مطلب